اولین رزمایش آقا شاهین :)

ساخت وبلاگ
چ درشت شده نسبت به اون روزایی ک میگفت تو ملکه باش من میشم شاهینت تا صدام بزنی پیشتم...
از همین حالا چقد دلتنگشم برای روزایی ک نیستم بند کفشاشو گره بزنم و شال دور گردنشو ببندم...
احمدم دوستت دارم عزیزم اونقدری ک گفتن نداره...
خوب بمون.انسان باش.دنیا رو بفهم...
دوستت دارم شاهینکم
#
سه رو پیش وقتی میره بدل یه فنی رو روی استادشون پیاده کنه تو محاسبه خطا میکنه و بشدت پاش صدمه میبینه شبش کلی از درد گریه کرد رضا میگفت داره شلوغش میکنه آسیبش جدی نیست...
کلید رو ک زدم بخابیم پاشو ندیدم بش لگد زدم چنان دادی ز ک رضا پرید تو اتاق!
خخخخخخخ
انقد اذیتش کرد ...
طفلی صبح ساعت ۵ بیار شده بود برا اینک فرشته میخاست نذاره جودو بره گریه میکرد...
فرشته منو فرستاد برم تو پذیرایی متنبهش کنم نباید بره...اونقدر سرشو گذاشت رو شونم و گریه کرد ک آبجی تو میدونی چقدر زحمتشو کشیدم تو رو بخدا برو فرشته رو راضی کن اونقدر تو بغلم زار زد ک دست آخر رفتم فرشته رو راضی کردم...
گفتم تو ک از خودت نمیدیدی حق نداشتی از اول بفرستیش...نباید وابستش میکردی ظلمه...
خیلی گفتم تا نهایتا قبول کرد بذاره بره...
چ خوشحالم ک دارمش...
ب جرات میتونم بگم یکی از گنجینه های زندگیمه و نبودنش = با نبودنمه.
ماااااااه منه عاششششششقشممممممم
قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 124 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 7:53