از هرجای راه ک باشی تو مختار خلق شدی انسان

ساخت وبلاگ

دیروز بعد از ظهر ک داشتم میرفتم کلاس زبان ب فرشته گفتم سوپر مارکتی نگه دار خودکار بگیرم گفت چرا از لوازم تحریریه نمیگیری؟

گفتم باش دعوام شده...

گفت خااااک تو سرت چرا با مردم اینطور برخورد میکنی اون از کارمندای بانک این از مغازه دارا....

گفتم بانکیه ک حقش بود اینم ### میخاست بش ندادم بام دعواش شد!

دهنش باز مونده بود فقط نگام میکرد...

گفتم والا بقران!

تعجبش بیشت شد گفت جدی چی بوده؟

گفتم میخاست بش بدم منم پاچه گرفتم...

گفت چرا از من نمیخاد؟

گفتم چون شماره موبایل تو رو نداره ک بخاد!!!

پیاده شدم سوپری بسته بود رفتم کلاس با ماژیک نوشتم... دیگ بماند ک چطور شمارمو گرفته خیلی مفصله...

ب بعضی مردا سلام کنی خودشون رو تو لباس دامادی تصور میکنن!

والا!!!


شبش م.ق همراه مادرش اومده بود جلو زبانکده دنبال آبجیش منتظر ایستادن تا من برم جوری نگا میکرن انگار فیلم سینماییه میم کلش رو مث غاز چرخونده بو سمتم منم برگشتم سر کلاس ز زدم فرشته تا بیاد تو کلاس موندم کمتر وجبم کنن...

فرشته ک اومد اونام رفتن...

شبش ب فرشته گفتم ب رضا بگو مگ اینا رو ج نکرده ک لشکر کشی کردن جلو کلاسم؟

گفت رضا ک گفته بود ج میکنم...

سر شام ب رضا گفت رضا گفت ندیدمش ک جوابش کنم هنوز...

فرشته هم پی نگرفت و یه بحثایی پیش اومد ک گفتن نداره ولی منجر شد ب ی تصمیم بزرگ.شاید بزرگترین تصمیمی ک تا به همه ی عمرم گرفتم.

رضا خیلی مهربونه خیلی مرده اگ ب من بود از عمر خوم میدادم بهش...لامصب خیلی سیگار میکشه قندشم ۲۰۰ دیشب برام ۵ تا پیراشکی خریده اومده تو اتاق میگ بیا ببین چی برات گرفتمممم با ذووووووق!!!

رفتم تو آشپزخونه فرشته با خنده نگام میکنه اشاره میکنه ب کابینت!

تا دیدم گفتم واااااااای پیراشکی!

متنففففففرم ازش نمیدونم حکایتش چیه ک هربار امید و آقا زاده و الانم رضا خاستن برا من چیزی بگیرن ک ذوق کنم پیراشکی گرفتن!

باباااااا دوست ندارررررم...

فرشته گفت یدی بت گفتم دوس نداره...

طفلی ناراحت شد یکمی بعد گفت خودم میخورم اصلا!

شیرین و چرب و فست فود خیلی هم براش خوبه!!!

اینجور ک پیش میره خیلی برا آیندش نگرانم...

گاااااوه اصن سیگار با سیگار روشن میکنهههه!!!!

پووووووف.

پر رنگ ترین آدم زندگیه من قبل از فرشته همین رضا بوده رضا چنان خودشو برای من وقف کرده تو زندگیش و برای تربیت و تحصیل و خوشحالی من جون داده ک انگار نه انگار تعلق ب آدمای دیگه ای هم داره...انحصارا مال من بود نه همسرش و باقی بچه هاش...

من نیمه ی دوم رضام....

من اصلا شبیه فرشته نشدم خوب و بدش رو کار ندارم ولی اگ بخام صادقانه نگا کنم منو رضا تو ۹۰ درصد موارد بی نهایت شبیه همیم....

بارز ترین ویژگیمون اینه ک تظاهر ب قدرت و سرسختی میکنیم در عین ضعف و احساسات.

و خدا نکنه لج بیفتیم....

عصبانیتای وحشتناکمون...

دلسوزیا و محبت های بی دریغمون نسبت ب هرررررر کسی از آدم تا حیوون!

همیشه خونمون پر از آت و آشغالاییه ک رضا یه جا از دستفروشا میگیره تا زودتر برن خونه...از شرت و جوراب گرفته تا گلدون خالی و کوزه!!!

محبتم ب رضا رفته...

دست و دلبازی و ولخرجیمم صد در صد ب رضا رفته...

برا منو رضا بی اهمیت ترین چی دنیا پوله...

سیگارو عااااشقانه دوست دارم مثل رضا...

خیلی دنبال دردسرم مثل رضا...

حتی شغل مورد علاقمم در وهله اول مشاور املاک بود مثل رضا...

۵ سال پیش ک بش گفتم بذار بیام پیشت کار کنم گفت کاش تو جای امید بودی...و اون روز آخرین باری بود ک راج بهش حرف زدم مخالف بود کار کردنمو ب عنوان ی دختر تو اون محیط...

من عاشقانه شغلشم دوست داشتم و دارم حتی!

وحشی بازیامونم شبیه همه...

دماغامونم شبیه همه :-)))

ابروهامونم...

کچلیمونم...

رضام مثل من عاااااشق خاننده های زن و قدیمیه مثل جواد یساری!

جفتمون دهن لقیم :)

همه جوره کپی پیستیم...

من رفتارای فرشته رو بیشتر میپسندم اهل حساب کتاب و منطقه!

ب طرز شگفت آوری تو خرج کردن محبتش ب اطرافیانش هم چرتکه میکنه تو همه این سالا خیییییلی سعی کردم شبیه فرشته بشم و ماحصلش شد همون تفاوت ۱۰ درصدی با رضا...

من واقعا نیمه ی دیگه ی رضام اینو همه بهش معتقدن...شاید برای همینه ک رضا اینطور وحشتناک نسبت ب بقیه دوستم داره...


صبح مامان داشت میرفت بیرون گفت خونه رو جمع کنید من مادر م.ق رو میشناسم پررو بازی در میاره سرشو میندازه میاد تو خونه هااااا آبرومون نره تا ج نکردیم ممکنه سرزده بیان...

دکترو صدا کدم بیا جمع کنیم تموم ک شد گفت ای مرده شور تو رو ببرن با خاستگاراتو!


با رضا و فرشته جدی صحبت کردم و تصمیمون قطعی شد

گفتم من تحت هیچ شرایطی با مردی ازدواج نمیکنم ک بهم حق طلاقو نده...

فرشته و رضام گفتن مام پسرمونو ب کسی نمیدیم ک از روز اول حق طلاق بخاد...

گفتم مهرو کم کنید چطور؟

خلاصه خیلی کش و قوس رفتیم تا توافق بر این شد هر خاستگاری برای من اومد اصول و کلیات اولیه اینه...

سکونت توافقی بین من و همسرم.

حق طلاق.

مهریه ۷۲ سکه.

حداقل یک و دویست درآمد ثابت.

گفتم هر کس با این شرایط موافقت کرد هر زمان تمایل داشت میتونه بیاد من آمادگی ازدواج دارم.

دلیل جواب کردن میم.ق صرفا اصرارش ب سکونت تو محل تولدش بود و نه چیز دیگه.

#

آی الو امین آدمه ۶ ماه پیشه...

#

روزی سه بار با خودت تکرار کن هیچ کاری از هیچ کسی بعید نیست.

#

ناپلئون میگ قطعا و حتما خیانت تنها در اوج اعتماد اتفاق میفته!

#

برای تصاحب هیچ مردی نجنگ...جنگیدن یه کاره مردونه ست دختر.


قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 129 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 7:53