پشت پرده خاستگاری - قسمت سوم

ساخت وبلاگ

دیروزا که تو خودم بودم مامان بهم گفت به من میگی چی حالتو بد کرده؟

گفتم:

حس میکنم حالا که دارم بهش میرسم نمیخامش ...........................

بهم گفت: طبیعیه!

طبیعیه؟!

+

چرا محمد فکر میکنه این روزا روزای قشنگی هستن؟

سخت از این روزهای به او رسیدن فراری ام.... کاش می شد ک چشمامو ببندم و باز کنم برگردم به روزی ک مامان محمد خاست زنگ بزنه به مادرم و به محمد میگفتم: دست نگه دار زوده.

قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 154 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 9:17