پشت پرده خاستگاری - قسمت دوم

ساخت وبلاگ

همش کمتر از سه ساعت مونده تا تماس مادر سید محمد؛ از شدت استرس قلبم یکی در میون میزنه!!!

یه ساله احدی به گوشی فرشته زنگ نزده...

راس ساعت 10 صبح امروز یکی از رفقای امید زنگ زد و حوالی ساعت 1 یکی از دوستای خییییییییلی قدیمی مامان که شاید میشه گفت دو ساله حتی به هم سلامم نکردن!

یعنی تنه درخت نخل تو شانس من!

قلبم

یک قدم

تا

توقف کامل!

+دستم به دامن کل دنیا نوشت:

دعا کنید برامون دعا کنید رفقا دعااااااا  :|

قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 17:10